چه پر شر و شوری هنوز

تنها نامی مانده ز جا

پر غوغاست لیک

همانند آمدنت       در فصل بهار گذشتی

چه فرق دارد ؟    سلامی و پیامی  ،   باشد  یا  نباشد

دوست شاعر می گفت  : این بد ترین نوع دلتنگی ست

به صبا سلامت می سپارم

به عطر دلکش اقاقی ،     به قاصدک های این باغ

چه خون ها که جاری نکردم از دلت!

چه نا  مرادی ها ،بر الماس دیده روا  نداشته ام!

تو بهاری

تو خود نسیم دلفریب دریایی

تو ساحل آرام سپید ماندگاری

به تو سلام می کنم

و تا ابد در انتظار خواهم ماند

سوسن  وحشی  دشت.